ZANDIG زندیگ دگراندیش

Friday, July 13, 2007

نکته ای بر نقدی

جناب آقای گنجی گرامی، ا
من نمیخواهم وارد بحث فنی پیرامون این گفتار شوم ، بستر نقد و پالایش اندیشه را نیز پاس می نهم ولی فکر نمی کنید شما از شریعتی هم انقلابی تر هستید ؟؟؟ با انقلابیگری خودتان چه می کنید ؟ آیا ایده "اعتراض مدنی " و "تحریم انتخابات" شما در واقع نوعی انقلابیگری قرن بیست و یکمی نیست ؟؟؟ آیا درست است دیگران را به دلیل عیب هایی که خود نیز گرفتار آن هستیم به زیر شلاق نقد ببریم ؟؟؟ به این نکته هم توجه داشته باشید که شریعتی در میانه راهش از بین ما رفت و مجال این را نیافت تا اندیشه های خود را به تیشه گذر زمان بپردازد و صیقل دهد.....همان فرصتی که شما و بسیاری دیگر از هم دوره های انقلابیتان داشتید و حتی در اصول اولیه! و نه تنها در فروع ثانویه ، تغییر کردید...فکر نمی کنم انکار کنید که شما به هیچ روی گنجی سال 1360 نیستید ! ا

به هر روی ، بر شما به نام یکی از شجاع ترین اندیشه گران زمانه مان بسیار بسیار ارج می نهم. ا

Friday, January 05, 2007

سادگی در دین

دین مفهومی توتالیتر نیست. شرط ماندگاری یک آیین در سادگی گفتمان آن است. سادگی ، آزادمنشی و بی طرفی شالوده ادیان و مکاتب بزرگ است. ادیان بزرگ نیامده اند برای جزییات. آنها آمده اند تا مسیر را بنمایانند و نه مرکب را . دین آنگاه که در پوستین خلق افتد و گریبان مردمان بگیرد، خسته کننده و میرا می گردد. دشواری جوان امروز این است که دین همه جا مراقب و مزاحم اوست... این دین دیگر زیبا نیست....وظیفه دین قضاوت مردمان نیست، راهنمایی و راهبری جامعه است

Friday, May 12, 2006

ایدئولوژی



ایدئولوژی یا همان" بایدها و نبایدها" دهشتبارترین واژه ای است که با گوشت و پوست و خونم آنرا به زندگانی خود و دیگران از هم نسلان و هم زمانان خود دیده ام. به باورم بهترین سال های جوانی بسیاری از ما دانسته و یا ندانسته به آفت این دهشت زمینی تباه شده است. ایدئولوژی بن بست دین ها و اندیشه های بشری است. عقیم ساز (نابارورکن) نظریه ها و دانش های انسانی و آسمانی است. نابودساز تمدن های باشکوه و مردمان یک کشور توانمند است. پایان نوآوری اندیشه های راه گشا و دین های آرامش آور است. ا
از این دیدگاه ایدئولوژی با قانون های اجتماعی متفاوت و د
یگرگونه است و آن دیگرگونگی در تقدس (ورجاوندی) و فرهّی است که پیروان ایدئولوژی برای او قایل هستند و خواستارند. ایدئولوژی ایستا است و مینو انگاشته می شود و دست در آن نمی توان یازید، اگرچه ایدئولوژی انگاره ای زمینی است و زاییده ذهن آدمیان. اما قانون های اجتماعی برآیند خرد و تجربه (آمخته) همگانی اند و به سادگی جایگزین پذیر. ا
از آن ترسناکتر هنگامی است که ایدیولوژی بر قانون های اجتماعی نیز منطبق می شود و مفسر آن می گردد. ایدیولوژی بدترین اثر را بر دین می گذارد و آن را به بی دینی مطلق مبدل می کند و چهره آن را باژگونه می نمایاند و از انسان، ضد انسان می سازد. دین چونان آب روان است و هر که را بر کناره ای تراوتی می رساند. دین و اندیشه های بشری آبشخوری از متغیر زمان اند ولی در ایدیولوژی، زمان تعریف نشده است. ایدیولوژی آب روان را به بند می آورد. برای اندک زمانی آب تازه می ماند ولی سرانجام آن، مرداب بدبو و کشنده است. این است که ایدیولوژی ها در آغاز شنیدنی اند و البته پایان تلخی دارند. ا
آدمیان آزاد آفریده شده اند وباید برداشت آزادی از جهان پیرامونی خود داشته باشند. اندیشه بشری همه ابزار رستگاری آدمی است و اندیشه آدمی بر دو گوهر گرانبها استوار است: آفرینندگی (خلاقیت) و تخیل ( انگاشت و پندارگری). ایدیولوژی چهارچوب ذهن است، چگونه می تواند" آفریننده و پندارگر" باشد ؟! ا

طنز آقای
سخاورز خود گویای همه داستان است. ا

Wednesday, April 12, 2006

ای مگس عرصه سیمرغ نه جولانگه توست



-
-
-
دریای پاک به آب دهانی ناپاک نگردد و سیمرغ به طمع پشه ای نپرد
آفتاب حسن از پرتو فانوس نترسد و ماهتاب مهر از سوسوی کرمک شب تاب، که او باری خود گفت: ا
...
ابلها مردا ! ا
عدوی تو نیستم من، ا
انکار توام
! ا
-
-
-
Regarding damaging Ahmad Shamlu’s* tomb again:


The clean pure ocean don’t get dirty by spiting on it
The Simorg** doesn’t hunt a fly
The glorious sunshine never afraid of light house dazzling
And the magnificent kind moonlight never thrilled by glowworm flashing

Because he said to us once:

Hey foolish man !
I am not your enemy !
I am your Denial !

(*) Iranian-Persian contemporary poet
(**) kind of mythological giant bird in Persian literature

Wednesday, April 05, 2006

باز باران بی ترانه


باز باران بی ترانه
بی گهر، بی آشیانه
در بهار بی بهاری
کودکی ده ساله هستم
آرمیده روی خاک سرد و خاموش
زیر آوار خشن
تن زار و خسته
بی رمق، بی جان
رها، چشم بر بسته
از دوباره دیدن خون- ضجه های مادر بیمار
ترک واکرده های دست های زخمی بابا
اشکهای تلخ خواهر مغموم
آه .....آه
کودکی ده ساله هستم
کودکی ده ساله بودم
اهل ایران
شهر ویران
سرزمین ناتمام غصه
ستمگاه اسیران
مرده ام من
بر بستراین خاک
یک بغل پر هفت- سین مرگ دارم من در آغوش
تازه ی تازه
ارمغان میرنوروزی
همین دوش
Again raining, but songless this time
Rain is not a virtue when you are homeless
In greenless yellow spring unlike all other springs
I am a 10 years old boy
Resting on a cold blue ground
Under the tones of collapses
Tired and injured
Pale and lifeless
Free with closed eyes
To see again my ill mother’s sadness grieving
To see again my father’s bloody wounded palms
To see again my sister's sorrow tears
Ah…….
I am a 10 years old boy
I was a 10 years old boy
From Iran
The ruined land
The country of endless grief
The home of oppression
I am dead
On this ground
I have a full Haft-Sin* of death between my arms
New and fresh
A gift from the Norouz** messenger
When?
Right last night

(*) An ancient tradition of Persian-Iranian people putting 7 items of happiness and health on a table when the spring and New Year arrives.
(**) Is the first day of spring which is the first day of Persian-Iranian New Year either.

Monday, March 20, 2006

گنج بهار


و تو بسان "گنجی" درآمدی ، بایسته و آزانگیز !ا
-
-
-
بهاران خجسته باد

Tuesday, March 14, 2006

رقص آتش در چهارشنبه سوری

آتش مهرت چو برافلاک شد
باده در جوش آمد و بی باک شد
ارغوان بر بستر بابونه رفت
بلبل از دیدار گل، گلگونه رفت
لاله را در دل، تش نمرودی است
ماه اسپند و گه فروردی است
سنبلان را رقص آتش گوش کن
معنی چارشنبه سوری هوش کن
کهنه گی وانه همه نویی بگیر
تیرگی برنه همه سرخی بگیر
--
--
برخیز! ا
زردی کهنگی بسوزان و سرخی تازگی برگیر
خیال خامی بنه و اندیشه پختگی برساز

بد دل مباش که چهارشنبه سوری است ! ا
گاه خوشدلی است. ا